یک داستان جالب
تاریخ : دو شنبه 10 / 4برچسب:جالب,
نویسنده : هادی

  مدير به منشي ميگه براي يه هفته بايد بريم مسافرت کارهات رو روبراه کن
منشي زنگ ميزنه به شوهرش ميگه: من بايد با رئيسم برم سفر کاري, کارهات رو روبراه کن
شوهره زنگ ميزنه به دوست دخترش, ميگه: زنم يه هفته ميره ماموريت کارهات رو روبراه کن
معشوقه هم که تدريس خصوصي ميکرده به شاگرد کوچولوش زنگ ميزنه ميگه: من تمام هفته مشغولم نميتونم بيام
پسره زنگ ميزه به پدر بزرگش ميگه: معلمم يه هفته کامل نمياد, بيا هر روز بزنيم بيرون و هوايي عوض کنيم
پدر بزرگ که اتفاقا همون مدير شرکت هست به منشي زنگ ميزنه ميگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده
منشي زنگ ميزنه به شوهرش و ميگه: ماموريت کنسل شد من دارم ميام خونه
شوهر زنگ ميزنه به معشوقه اش ميگه: زنم مسافرتش لغو شد نيا که متاسفانه نميتونم ببينمت
معشوقه زنگ ميزنه به شاگردش ميگه: کارم عقب افتاد و اين هفته بيکارم پس دارم ميام که بريم سر درس و مشق
پسر زنگ ميزنه به پدر بزرگش و ميگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و مياد
مدير هم دوباره گوشي رو ور ميداره و زنگ ميزنه به منشي و ميگه برنامه عوض شد حاضر شو که بريم مسافرت ،‌ ، ، بعد دوباره منشی 
.......





:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
به وبلاگ من خوش آمدید ، امیدوارم از مطالبی که براتون میذارم خوشتون بیاد و ازشون در تمامی مراحل زندگیتون استفاده کنید تا بتونم سهم هرچند خیلی کوچکی در موفقیت ایرنیان عزیزی که این وبلاگ رو میخونن داشته باشم. ممنون

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 70
بازدید دیروز : 38
بازدید هفته : 108
بازدید ماه : 588
بازدید کل : 121530
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 62
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پرواز به سوی شادی و موفقیت و آدرس moafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.